روز پنجم
پنجشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۳۶ ب.ظ
سری پنجم سوالات به همراه یک شعر زیبا تقدیم به شما بچه های عزیزم
خار خندید و به گل گفت سلام و جوابی نشنید
خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت، گل چه زیبا شده بود
دست بی رحمی نزدیک آمد، گل سراسریمه ز وحشت افسرد
لیک آن خار در آن دست خلید
و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید، خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام ...
گل اگر خار نداشت، دل اگر بی غم بود، اگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود؛
زندگی، عشق، اسارت، قهر و آشتی هم بی معنا بود ...
۹۳/۰۱/۰۷